شبگردی

در شهر من مردی است که شب ها روی دیوارهای شهر عربده می کشد؛ اینطوری، آآآآآآآآآآآآ

شبگردی

در شهر من مردی است که شب ها روی دیوارهای شهر عربده می کشد؛ اینطوری، آآآآآآآآآآآآ

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در خرداد ۱۳۸۹ ثبت شده است

مصرف کنندگان جامعه شناسی تمام افرادی هستند که در اجتماع انسانی زندگی می کنند، حال این مصرف کنندگان چه نیازی به این کالا (جامعه شناسی) دارند. جامعه شناسی چه رهاوردی را برای مصرف کنندگان خود به ارمغان می آورد؟ بهتر بگویم جامعه شناسی چه به مصرف کنندگان خود می آموزد؟ برای آغاز تقسیم بندی کار جامعه شناسی مایکل بوُرُوی را که در پست قبل به آن اشاره شد را به عنوان پایه بحث اتخاذ کنیم. همان طور که اشاره شد بوُرُوی چهار نوع جامعه شناسی را بر می شمارد که عبارت بودند از، جامعه شناسی حرفه ای، جامعه شناسی سیاست گذار، جامعه شناسی انتقادی و جامعه شناسی مردم مدار.

جامعه شناسی حرفه ای که من آن را جامعه شناسی دانشگاهی می خوانم به مصرف کنندگان خود که جامعه شناسان و عالمان علوم اجتماعی هستند چه می آموزد؟ اولین چیزی که این نوع جامعه شناسی می آموزد چیزی نیست جز ادبیات جامعه شناسی که منظور همان آشنایی با نظریه ها رایج در این رشته و بررسی آنها و معرفی نظریه پردازان آن می باشد. جامعه شناسی حرفه ای می آموزد که چگونه از نگاه تک بعدی به مسائل اجتماعی فاصله بگیریم و به پدیده ها از زوایای مختلف بنگریم و آنها را تحلیل کنیم. به ما می آموزد که چگونه مشاهده را جایگزین دیدن پدیده های اجتماعی کنیم و همواره یادآوری می کند که پدیده ای که در حال شکل گیری است از عوامل مختلفی به وجود آمده است و در کنار عوامل آشکاری که مشاهده می شود در جستجوی عوامل پنهان آن نیز باشیم. به طور کلی جامعه شناسی حرفه ای به مصرف کنندگان خود می آموزد که چطور می توان با یک پدیده اجتماعی به طور صحیح برخورد کرد.

جامعه شناسی سیاست گذار به مصرف کنندگان خود که مدیران و سیاست گذاران اجتماعی هستند چگونگی رویارویی صحیح با پدیده های اجتماعی را می آموزد و به آنها توانایی تصمیم گیری های به موقع و صحیح را می دهد و می آموزد که همواره پیش گیری بهتر از درمان است و در کنترل و جهت دهی پتانسیل های موجود در نیروهای اجتماعی کمک می کند.

جامعه شناسی انتقادی که همچون وجدان بیدار دو نوع قبلی جامعه شناسی است و مصرف کنندگان آن جامعه شناسی های حرفه ای و سیاست گذار است به مصرف کنندگان خود می آموزد که چگونه "نه" بگویند. و این هوش و ذکاوت را به آنها اعطا می کند که نه را زمانی به کار برند که کارکرد بله را داشته باشد. این نوع می آموزد که کاستی ها و انحرافات را به خوبی تشخیص و جرئت بیان آن را به مصرف کنندگان خود می دهد.

جامعه شناسی مردم مدار که در ارتباط دوسویه ای که با مصرف کنندگان خود قرار دارد، هم از آنها می آموزد و هم می آموزاند. در این ارتباط دوسویه جامعه شناسی مردم مدار در بستری گفتمانی وارد دیالوگی با مصرف کننده خود می شود و به آن می آموزد که چگونه باید اندیشید و عمل کرد. جامعه شناسی مردم مدار آستانه تحمل مردم را در مواجهه با پدیده های اجتماعی بالا می برد و به آنها آگاهی می دهد. آگاهی نسبت به جامعه ای که درآن زندگی می کنند. بزرگترین دستاورد جامعه شناسی مردم مدار آگاهی است که لازمه پیشرفت و اصلاح جامعه به وسیله بدنه خود جامعه می باشد.

در جستجوی حلقه گمشده؛ یا مصرف کننده جامعه شناسی کیست؟

گلایه: بازخورد مطلب قبلی در میان دوستان در این هفته ای که گذشت از طرفی برایم جالب بود و از طرف دیگر کمی مرا در خود فرو برد. بسیاری از دوستان جامعه شناس، روزنامه نگار، خانواده و... با نظرات من در پست قبلی مخالف بودند اما تنها مخالف بودند و نگفتند که با کجای این مطلب و با چه مخالف هستند تنها مخالف بودند، همین. گلایه ام از آنها این است که نگفتند مخالفت شان و مشکل دیدگاه من در چیست تا در این کفتگو و مباحثه گره ای از نظرات من باز شود چرا که به شخصه نقد را بهتر دوست دارم تا تائید و تشویق را. این گلایه را کردم تا در این پست دوستان نظراتشان را به صورت کتبی بیان کنند تا بهانه ای باشد برای گفتمانی سازنده برای نگارنده این سطور.

 

در جستجوی حلقه گمشده؛ یا مصرف کننده جامعه شناسی کیست؟

«جامعه شناسی کالایی است که جامعه شناسان تولید می کنند!» (1)

اگر این تعریف را بپذیریم که جامعه شناسان تولید کنندگان کالایی به نام جامعه شناسی هستند این سئوال مطرح می شود که در سر دیگر این رابطه چه کسانی قرار دارند؟ آیا می توان فرد یا افراد مشخصی را برای این کالا در نظر گرفت؟ بگذارید برای پاسخ به این پرسش تقسیم بندی را که مایکل بورُوُی در مورد انواع جامعه شناسی ارائه داده است را به عنوان پایه بحث در نظر بگیرم و این سئوال را در ساختار هر یک از این انواع قرار دهیم تا به پاسخ برسیم.

مایکل بورُوُی کار جامعه شناسی را به چهار نوع تقسیم می کند، جامعه شناسی حرفه ای، سیاست گذار، انتقادی و مردم مدار. (2)

جامعه شناسی حرفه ای چیست و مصرف کنندگان این نوع جامعه شناسی چه کسانی هستند؟ همان طور که از نام آن بر می آید جامعه شناسی حرفه ای را باید در مکان های دانشگاهی و در میان متخصصین این رشته جستجو کرد و آن همان چیزی است که در دانشکده ها و موسسات تخصصی جامعه شناسی رواج دارد و مبتنی بر روش های آزموده شده و در چارچوب قالب هایی مشخص است که نمود آن را می توان در پژوهش ها و مقالات تخصصی این رشته پیدا کرد. با این تعاریف مصرف کنندگان این نوع جامعه شناسی کسانی جز خود جامعه شناسان نیستند و این نوع جامعه شناسی را تنها برای افرادی از جنس خود تولید می کنند.

جامعه شناسی سیاست گذار نیز تعریف مشخصی دارد که از نام آن به راحتی می توان به آن پی برد. جامعه شناسی سیاست گذار، جامعه شناسی است که در خدمت هدفی است که سیاست گذاران بر عهده آن قرار داده اند  و آن هدف چیزی نیست جز ارائه راهکارهای اجتماعی برای مشکلاتی که سیاست گذاران با آنها در گیرند و مشروعیت بخشیدن به راه حل های موجود. مصرف کنندگان این نوع، سیاست گذاران اجتماعی کشور هستند که این کالا (جامعه شناسی) را برای یافتن راه حل و یا توجیه راه حل از جامعه شناسان مطالبه می کنند تا وجهه ای علمی به کارهای خود بدهند. در این نوع جامعه شناسی گستره مصرف کنندگان از جامعه شناسی حرفه ای فراتر می رود و سیاست گذاران را نیز فرا می گیرد.

جامعه شناسی انتقادی، جامعه شناسی است که صحت و سقم مفاهیم و فرضیه های هنجاری و توصیفی جامعه شناسی حرفه ای را مورد بررسی قرار می دهد و آن را مورد نقد قرار می دهد. جامعه شناسی انتقادی می کوشد تا توجه جامعه شناسی حرفه ای را به مواردی جلب کند که نادیده گرفته شده است. در این نوع جامعه شناسی مشتریان از دو نوع قبلی فراتر می رود و کلیه بدنه روشنفکری را فرا می گیرد. به نظر من جامعه شناسی انتقادی وجدان بیدار دو نوع دیگر جامعه شناسی است. (3)

آخرین نوع جامعه شناسی، جامعه شناسی مردم مدار است که بر مبنای گفتگویی دو طرفه بین جامعه شناس و گروه های مردمی شکل می گیرد؛ به طوری که هر یک از طرفین با تفکرات و پیش زمینه های فکری خود وارد این گفتگو می شود و می کوشد خود را با دیگری تطبیق دهد. در این نوع جامعه شناسی، جامعه شناس خود به عنوان یک فرد وارد گفتگویی دوسویه با مردم می شود. همان طور که از این تعریف بر می آید مشتریان این نوع جامعه شناسی تمام افراد یک جامعه هستند. جامعه شناسی مردم مدار می کوشد تا بستری را برای ارتباط دوسویه با افراد اجتماع که خاستگاه و موارد مطالعه این علم هستند برقرار کند. این ارتباط منجر به بالا رفتن آگاهی و بینش افراد اجتماع نسبت به مسائل و کنش های اجتماعی می شود که در اطراف آنها در حال شکل گیری است و از این طریق وانکنش های معقول و مناسب را از افراد خواهیم داد. جامعه شناسی مردم مدار مناسب ترین راه یک ارتباط ایدآل را در اختیار جامعه شناسان قرار می دهد تا با موضوعات مورد مطالعه خود از نزدیک و در یک رابطه دوسویه ارتباط برقرار کند.

با توجه به تعاریف ذکر شده شاید بتوان به سئوال ابتدایی اینگونه پاسخ داد که مشتریان کالایی به نام جامعه شناسی تمامی افرادی هستند که در یک اجتماع انسانی زندگی می کنند.

پی نوشت:

(1)        این مفهوم از دکتر بهرنگ صدیقی  است که به صورت مفصل در وبلاگ شخصی ایشان به آن پرداخته شده است و برای مطالعه آن می توانید به آدرس زیر مراجعه کنید.

 کلیک کنید: چیستی جامعه شناسی: جامعه شناسی یا جامعه شناسی ها دکتر بهرنگ صدیقی

(2)     این تقسیم بندی را مایکل بورُوُی در مقاله ای با عنوان " درباره جامعه شناسی مردم مدار" به آن پرداخته است که این مقاله را می توانید در لینک زیر بیابید و مطالعه کنید

 کلیک کنید: درباره جامعه شناسی مردم مدار مایکل بوروی

(۳) مایکل بورُوُی در «درباره جامعه شناسی مردم مدار» بیان می کند که «جامعه شناسی انتفادی وجدان بیدار جامعه شناسی حرفه ای است، همان طور که جامعه شناسی مردم مدار، وجدان بیدار جامعه شناسی سیاست گذار است». این مفهوم را باید در بستر اجتماعی آن قرار داد. مایکل بورُوُی در بستر جامعه شناسی امریکا این مفهوم را ارائه می دهد، به اعتقاد من در جامعه ایران جامعه شناسی انتقادی نقشی فراتر  دارد و همزمان وجدان بیدار جامعه شناسی حرفه ای و سیاست گذار را بر عهده دارد و برای جامعه شناسی مردم مدار جدای از نقش وجدان بیدار جامعه شناسی سیاست گذار نقش های دیگری هم قائل ام که در آینده ای نزدیک مفصل به آن خواهم پرداخت.

این راه به جایی نمی رود

 

یادداشتی بر نوشته عزیز بزرگوار دکتر بهرنگ صدیقی

جامعه شناسی در ایران به کجا می رود و دستاوردهای آن در سالهای اخیر چه بوده است؟ اگر بپذیریم که انسان یک موجود سیاسی است و تمام فعالیت های روزمره ما بر اساس رفتاری سیاسی – به معنای عام آن- شکل می گیرد، جامع شناس در کجای این چرخه قرار دارد؟در جامعه امروز ایران که تمام افراد تحلیلی شخصی از مسائل اجتماعی روزمره دارند و به تعبیر دکتر عضدانلو بزرگترین جامعه شناسان ما رانندگان تاکسی هستند، جامعه شناسان ما که به ابزار علمی نیز مجهز شده اند در کجای این جامعه قرار دارند؟ جامعه شناسان کجایند؟ من به شما می گویم، آنها را در بطن جامعه نمی یابید و اگر فکر می کنید که آنها را می توانید در خیابان ها در حال مشاهده رفتارهای جاری در  جامعه بیابید سخت در اشتباهید، آنها حتی در تأملات سیاسی هم نیستند. آنها را می توانید در کتابخانه های شخصی، پشت درهای بسته دانشکده ها و یا در سمینارهایی  بیابید که خارج از دایره جامعه، برای جامعه برگزار می شود.

فاصله ایجاد شده بین جامعه شناسان به عنوان بدنه ای از جریان روشنفکری جامعه با مردم از کی و چرا به وجود آمده است؟ این پرسش را نمی توان با نگاهی تک بعدی نگریست چرا که عوامل بسیاری در ایجاد این فاصله دخیل بوده و هستند که به اختصار به تعدادی از آنها اشاره می کنم، عواملی چون بی اعتمادی مردم نسبت به بدنه روشنفکری که نه تنها وظیفه خود را که نقد جامعه و حکومت است به فراموشی سپرده است بلکه به بدنه حکومت ملحق شده است و به نوعی به «روشنفکران حرفه ای»* که ادوارد سعید می نامید تبدیل شده اند. در کنار این بی اعتمادی، ترس و محافظه کاری  روشنفکران قرار دارد که ترجیح می دهند از مردم فاصله بگیرند که مبادا موقعیت خود را  نزد دستگاه های حکومتی از دست بدهند و این چیزی است که قدرت از انها می خواهد تا در آرامش به اِعمال قدرت خود بپردازد. در این میان روشنفکران حرفه ای که به بدنه حکومت و قدرت وصل شده اند تکلیف مشخصی دارند و به عنوان سخن گویان قدرت وظایف خود را به خوبی انجام می دهند که بازتاب ان را در برخی از مطبوعات و رسانه های صوتی و تصویری می بینیم اما روشنفکرانی که هنوز گوشه چشمی به وظیفه خود دارند در وضعیتی دهشتناک قرار دارند چرا که از یک سو از سوی مردم طرد می شوند چرا که مردم ما همه را با یک چوب می زنند (روشنفکران حرفه ای) و از دیگر سو از سوی قدرت طرد شده اند و از انجایی که تمام رسانه ها به نوعی در زیر سیطره قدرت قرار دارند جایی برای ابراز وجود ندارند و خود را یکه و تنها می بینند و به گوشه کتابخانه های خود پناه می برند که این خود اول نابودی روشنفکری  و جامعه شناسی است. اما عامل دیگری که به شخصه ان را موثر تر از دیگر عوامل می دانم این است که جامعه شناسان و روشنفکران ما خود را تافته ای جدا بافته می دانند که خود را در مقامی برتر از مردم جامعه می انگارند و این خود عاملی است بر فاصله گیری بین خود و بدنه اجتماع. این گونه است که جامعه شناسان خود را در مقام دانای کل قرار می دهند و می پندارند  هر آنچه را که برای جامعه تجویز می کند، جامعه باید بپذیرد و به ان عمل کند بی آنکه حتی بپرسد چرا؟ آیا زمان ان نرسیده است که از کتابخانه ها، از دانشکده ها و از پیله خود بیرون بیایم و به میان مردم و جامعه برویم؟ ایا وقت ان نرسیده است که جامعه شناسی دانشگاهی را در بستر احتضار خود رها کنیم و بپذیریم که در جامعه شناسی مردم در یک سر این رابطه قرار دارند و بدون تامل با آنها چیزی به اسم جامعه شناسی وجود نخواهد داشت؟

(*) ادوارد سعید از دو نوع روشنفکر سخن می گوید، روشنفکران حرفه ای که به دلیل پیمانی که در ازای پاداش با تشکیلات و مقام های رسمی و قدرتمند بسته اند از عهده هیچ یک از کارهایی که جامعه به عنوان روشنفکر بر عهده انان قرار داده است بر نمی آیند. به عبارت ساده تر، روشنفکر حرفه ای فاقد استدلال فکری است و آن چیزی را می نویسد و یا می گوید که اربابانش از او خواسته اند. در مقابل این نوع روشنفکران، روشنفکران آماتور قرار دارند که دارای تعهدی عاشقانه، خطر پذیر، افشا گر، پایبند به اصول، آسیب پذیر و درگیر با اهداف دنیوی اند.

 

مطلب جناب دکتر صدیقی را در لینک زیر مطالعه فرماید

تحولات اجتماعی یا باد ما را خواهد برد دکنر بهرنگ صدیقی