شبگردی

در شهر من مردی است که شب ها روی دیوارهای شهر عربده می کشد؛ اینطوری، آآآآآآآآآآآآ

شبگردی

در شهر من مردی است که شب ها روی دیوارهای شهر عربده می کشد؛ اینطوری، آآآآآآآآآآآآ

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

زنده باد قلم آزاد

رهایی همیشه خوب بوده است و رهایی از بند همواره دغدغه انسان مدرن

هفته گذشته از روزنامه خورشید استعفا دادم و همکاری خود را با تیم تحریریه خورشید به پایان رسندم

متن کامل استعفا نامه من به شرح زیر بود.

 

بسم رب القلم

خدمت جناب آقای محمد رضا تقوی فرد

مدی عامل محترم موسسه فرهنگی هنری آتیه و مدیر مسئول محترم روزنامه خورشید

با سلام

اینجانب ابوالفضل جلال به علت اختلاف نظر و فضای سنگینی که بر تحریریه آن روزنامه حاکم است قادر به ادامه همکاری نبوده و استعفای خود را تسلیم جنابعالی می کنم. در ای سه ماه فعالیت در آن روزنامه به عنوان یک جامعه شناس درس های بسیاری را آموختم و جامعه و انسان های اطراف خود را بهتر شناختم. ان شاا... خداوند همه ما را ب راه راست هدایت فرماید.

ابوالفضل جلال

۲۰/ ۹/ ۱۳۹۱

 

بوق عنصر اصلی در رانندگی

حواسپرتی نعمت بزرگی است. وقتی در شهر شلوغی چون تهران زندگی می کنی در بعضی مواقع باید خودت را به حواس پرتی بزنی تا بتوانی در خیل عطیم صدای بوق های ممتد و بی دلیل رانندگان خلاص شوی. بوق زدن تبدیل به فرهنگی شده است که در میان رانندگان باب شده است و برای هر اقدامی در رانندگی به بوق زدن متوصل می شوند و بی آنکه به محیطی که در آن قرار دارند توجه کنند دست خود را به روی بوق ماشین خود می گذارند و آن را ول هم نمی کنند. شهر تهران پر سر و صدایی است که اگر به صداهای آن توجه کنیم دچار اختلالات شنوایی خواهیم شد. مغر انسان این توانایی را دارد که در محیط های شلوغ و پر سر و صدا، اصوات اضافی را حذف و نوعی حواس پرتی را به انسان القاء کند. اگر این توانایی را از انسان بگیریم چه می شود؟ باید سرو صدای بوق های بی مورد وسایل نقلیه را بشنویم و عذاب بکشیم؟ بوق زدن در شهری همچون تهران خود تبدیل به فرهنگی و زبانی شده است که رانندگان با آن با دیگر رانندگان صحبت می کنند و مفاهیمی را انتقال می دهند. بوق زدن در تهران یکی از ابزارهای کلیدی در رانندگی محسوب می شود و رانندگان برای هر اقدامی ابتدا از بوق وسایل نقلیه خود استفاده می کنند. فرهنگ بوق و انواع بوق زدن در شهر های بزرگ به گونه زیر است:

1 ـ بوق سبقت: برای اعلام آمادگی راننده عقبی برای جلو زدن به کار می‌رود.
2 ـ بوق مسافرکشی: که به مسافران کنار پیاده رو سوال می کند که مقصدشان کجاست؟
3 ـ بوق سلام: ویژه رانندگانی که با یکدیگر آشنایی یا رابطه سببی و نسبی دارند و بوق جواب سلام را هم به دنبال دارد.
4 ـ بوق تشکر: این بوق جنبه اخلاقی قویی دارد و برای قدردانی و اظهار لطف راننده به فردی دیگر به کار می‌رود.
5 ـ بوق خداحافظی: این بوق هنگام مراجعت از مهمانی‌ها یا وقتی راننده از دوست و آشنایش دور می‌شود نواخته می شود و به شکل یک بوق بسیار کوتاه زده می شود.
6 ـ بوق خسته نباشید: مخصوص رانندگان خطوط تاکسیرانی که در طول مسیر یکدیگر را ملاقات می‌کنند و به این وسیله به هم خسته نباشید می‌گویند.
7 ـ بوق ارادت: این بوق برای اظهار ارادت و به صورت ممتد یا 2 بوق کوتاه نواخته می‌شود و ویژه ملاقات افرادی است که راننده برایشان احترام بسیاری قائل می‌شود.
8 ـ بوق راه بازکن: بیشتر برای نشان دادن سر رفتن کاسه صبر رانندگان در ترافیک‌های سنگین به کار می‌رود. به صورت پیش‌فرض در ترافیک سنگین لحظه‌ای مکث با هجوم بوق‌ها همراه است.
9 ـ بوق ضد جریمه: راننده‌ای که خواسته یا ناخواسته مرتکب خلافی شده، ولی سریعا متوجه وجود افسر راهور می‌شود و از خلافش منصرف می‌گردد از این بوق همراه با تکان دست و نشان دادن حالت شرمندگی و عذرخواهی برای فرار از جریمه استفاده می‌کند.
10 ـ بوق اعلام موجودیت:
مخصوص افرادی که با سرعت زیاد و غیرمجاز حرکت می‌کنند و هنگام رسیدن به تقاطع و سرپیچ حضورشان را اعلام می‌کنند که دفع خطر شود.
11 ـ بوق چه کار می‌کنی؟
برای تذکر یا دادن شیوه درست رانندگی به همراه حرکات دست، صورت و لب‌ها برای رانندگان ناشی یا حواس‌پرت نواخته می‌شود.
12 ـ بوق بچه: نشانه عشق به فرزند و راهکاری برای اظهار محبت به اوست. این بوق توسط راننده یا خود بچه نواخته می‌شود.
13 ـ بوق عروسی و سایر شادی‌ها:
در عروسی ها و با ریتم خاص نواخته می شود.
14 ـ بوق تونلی: این بوق در تونل‌های تازه‌تاسیس شهری برای شنیدن و لذت بردن از طنین بوق و گاهی سنجش قدرت بازتاب دیواره‌های تونل نواخته می‌شود.
15 ـ بوق سنجش صوتی: این بوق در مجاورت تابلوهای سنجش آلودگی صوتی در معابر اصلی شهر و برای آگاهی از قدرت بوق خودرو یا احتمالا از روی تفریح و دلخوشی نواخته می‌شود.
16 ـ بوق دعوا: اوج غنای فرهنگ بوق ایرانی و اغلب به معنای پیاده بشم دعوا کنیم؟!

 

پی نوشت: این یادداشت در روزنامه خورشید به تاریخ ۲۹ آبان ماه به چاپ رسیده است.

 

حق با کیست؛ سواره یا پیاده؟

در خیابان­های شهر دو دسته آدم وجود دارد؛ سواره­ها و پیاده­ها. بسیاری از ما هنگامی که در خیابان­ها در حال رفت و آمد هستیم بی توجه به حق تقدمی که در قانون تعریف شده است عملی را انجام می­دهیم که به ظاهر به نفع ما باشد و زودتر به کارهایمان برسیم. هر شهروندی همه روزه با موتورسوارانی روبرو می­شود که در پیاده­رو­ها تردد می­کنند که به قول خودشان می­خواهند ترافیک را دور بزنند و زودتر به مقصد برسند، اتومبیل­هایی که بی­توجه به چراغ قرمز از چهار راه­ها عبور می کنند، وسایلی که با بوق زدن­های متوالی و بی­مورد سعی در باز کردن راه عبور خود هستند، عابرینی که بدون توجه به علائم راهنمایی و رانندگی از عرض خیابان­ها عبور می­کنند و استفاده از پل­های عابر پیاده را امری تشریفاتی می­دانند. بی­شک بسیاری از ما این تجربه ها را داشته­ایم و یا آن را از نزدیک مشاهده کرده­ایم. حال این سوال پیش می­آید که در این برخوردها حق با کیست؟راننده­ای که با سرعت اجازه عبور به دیگران را نمی­دهد و حق عبور را تنها برای خود می­داند و می­خواهد وسایل دیگر حق عبور را به او بدهند، احتمالاً اتومبیل روبرویی هم همین حق را برای خود قائل­اند. موتورسوارانی که از محل تردد عابرین پیاده عبور می­کند حق را به خود می­دهند. خلاصه کلام این می­شود که در شهرهای بزرگ و در حضور افراد در خیابان چه سواره باشیم و چه پیاده، حق را اول به خود می­دهیم. گویی قانون نانوشته­ای در خیابان­های شهر و فرهنگ شهرنشینی وجود دارد که حق را در همه حال به خود می­دهیم و گویی  حقی برای دیگران نباید قائل باشیم. این مسئله در میان مردم رواج یافته است، زمانی که پیاده هستیم و در موقعیتی همچون عبور از خیابان قرار می­گیریم حق را به پیاده می­دهیم و انتظار داریم که اتومبیل­ها برای این حق ما احترام قائل شوند و اجازه عبور از خیابان را به ما بدهد. زمانی هم که سواره هستیم این حق را برای خود قائل می­شویم و انتظار داریم پیاده­ها ابتدا اجازه عبور اتومبیل ما را بدهند. این معظلی است که در میان شهروندان وجود دارد و تا زمانی که ما در هر حالتی که باشیم حق را به خود بدهیم و حقی برای دیگران قائل نباشیم دچار اختلالات اجتماعی و بروز مسائل و مشکلاتی در شهر خواهیم بود. بی شک یکی از علت­هایی که به بروز ترافیک در شهر می­انجامد وجود این فرهنگ «حق برتر برای خود» در میان شهروندان است. بی­انصافی است که تمام مشکلات ترافیکی را به گردن نهاد­های مسئول و نظارتی بیندازیم و آنها را مقصر بدانیم که اگر این فکر را داشته باشیم به دام همان ذهنیت اشتباه «حق برتر برای خود» افتاده­ایم. فرهنگی اشتباه که منجر به پدیده های نامطلوب شهری چون ترافیک، ازدحام و درگیری های لفظی در میان شهروندان و اختلالات ذهنی و روانی در مردم می شود. فرهنگی که می توان با کمی تأمل در رفتار شخصی افراد از بروز مشکلاتی که پیش می آورد جلوگیری کرد.

اصلاح این فرهنگ اشتباه مستلزم این نکته است که بپذیریم برای دیگران هم باید حقی قائل شد و این را در خود درونی کنیم که لزوماً در هر شرایطی حق با ما نیست. برای اصلاح این فرهنگ ابتدا باید از خود شروع کنیم و خودمان را در موقعیت دیگران قرار دهیم و بپذیریم که اگر در شرایط افراد دیگر باشیم دوست داشتیم چه رفتاری نسبت به خواست های ما صورت گیرد و آن گاه به انجام عمل اقدام کنیم.

 

پی نوشت: این یادداشت در روزنامه خورشید به تاریخ ۲۸ آبان ماه به چاپ رسیده است